گرفتاری یک وضعیت ناامید کننده بود و او را به مسیری ناامید کننده سوق داد. اکنون نیمه تابستان بود. و از کار زیاد فرار کرد، آیا میتوانست با فکر بازگشت به شهر پرآشوب و رفتن به سر کار در یک اداره فال ابجد کارتی روبرو شود؟ یا قرار بود تحت چه شرایطی به عنوان کارگر مزرعه فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استخدام شود.
او از هر یک از این گزینه ها عقب نشینی کرد. و سپس ناگهان، همانطور که او مغز خود را به هم می زند، یک ایده وحشی در سرش جرقه زد. او سال ها صحبت کرده بود و آرزوی فرار از تمدن را داشت. او خود فال ابجد گوشی را در جزیرهای فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استوایی، جایی که موز و نارگیل رشد میکرد، تصویر کرده بود.
یا دوباره در برخی از مناطق بیابانی شمالی، جایی که فال ابجد گرفتن او ممکن فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است شکار و ماهیگیری کند و مانند پیشگامان زندگی کند. و حالا – چرا این کار را نکنیم؟ او یک تبر و یک تفنگ و یک چوب ماهیگیری داشت.
و فقط چند روز قبل از مردی شنیده بود که از دریاچه ای در آدیرونداکس می گفت، جایی که در طول یک سال ده ها نفر به آنجا نرفتند. یک روز صبح زود بود که این ایده به ذهنش خطور کرد. و در عرض یک ساعت فال ابجد صغیر چادرش را زد و تنه اش را جمع کرد. او وسایل اردوگاهی و ملافههایش را در یک جعبه خشکبار گذاشت و چادرش را با کشاورز ترک کرد و بلیطی برای مکانی در حاشیه بیابان خرید.
او در یک هتل روستایی سوار شد و روز بعد پانزده مایل در کنار یک فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استیج و پنج مایل دیگر با یک واگن راند و شب را در کمپ چوبی دور در بیابان گذراند. روز بعد در حالی که تا آنجا فال ابجد صوتی که می توانست وسایلش را حمل می کرد.
سه مایل بیشتر راه رفت و به دریاچه کوچکی رسید که هدفش بود. شاید نیم مایل طول داشت. جنگل بکر مانند یک پرده سبز بزرگ در اطراف آن آویزان بود، و سایه های کوه های آبی به نظر می رسید که بر سطح آن نقاشی شده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
ترسیس وقتی بوته ها را هل داد و آن را دید، نفسی از خوشحالی کشید. از تنش درآورد و در آب کریستالی فرو رفت – و داغ و خسته و بیمار روحی که داشت، خنکی آن مانند یک قفل بازوهای محافظ بود. صخرهای از وسط بلند میشد، و او شنا کرد و روی آن ایستاد و به زیبایی خیرهکنندهاش به او خیره شد و خندید و فریاد زد، به طوری که کوهها با پژواک طنین انداختند.
او یک «کمپ روباز» یا آلونک متروکه ای پیدا کرد که سقف آن را با روزنامه و شاخه های بلسان ضدآب ساخت. او شاخههای تازهای را برای تختش برید و پتوهایش را روی آنها پهن کرد و به سولههای چوبی برگشت و یک جعبه آلو و یک کیسه برنج خرید. روی تپه ها هکلبری فراوان بود و در دریاچه ها ماهی بودند و در جنگل ها سنجاب و خرگوش و کبک و آهو. برای اطمینان، قوانین بازی وجود داشت.
او از هر یک از این گزینه ها عقب نشینی کرد. و سپس ناگهان، همانطور که او مغز خود را به هم می زند، یک ایده وحشی در سرش جرقه زد. او سال ها صحبت کرده بود و آرزوی فرار از تمدن را داشت. او خود فال ابجد گوشی را در جزیرهای فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استوایی، جایی که موز و نارگیل رشد میکرد، تصویر کرده بود.
یا دوباره در برخی از مناطق بیابانی شمالی، جایی که فال ابجد گرفتن او ممکن فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است شکار و ماهیگیری کند و مانند پیشگامان زندگی کند. و حالا – چرا این کار را نکنیم؟ او یک تبر و یک تفنگ و یک چوب ماهیگیری داشت.
و فقط چند روز قبل از مردی شنیده بود که از دریاچه ای در آدیرونداکس می گفت، جایی که در طول یک سال ده ها نفر به آنجا نرفتند. یک روز صبح زود بود که این ایده به ذهنش خطور کرد. و در عرض یک ساعت فال ابجد صغیر چادرش را زد و تنه اش را جمع کرد. او وسایل اردوگاهی و ملافههایش را در یک جعبه خشکبار گذاشت و چادرش را با کشاورز ترک کرد و بلیطی برای مکانی در حاشیه بیابان خرید.
او در یک هتل روستایی سوار شد و روز بعد پانزده مایل در کنار یک فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استیج و پنج مایل دیگر با یک واگن راند و شب را در کمپ چوبی دور در بیابان گذراند. روز بعد در حالی که تا آنجا فال ابجد صوتی که می توانست وسایلش را حمل می کرد.
سه مایل بیشتر راه رفت و به دریاچه کوچکی رسید که هدفش بود. شاید نیم مایل طول داشت. جنگل بکر مانند یک پرده سبز بزرگ در اطراف آن آویزان بود، و سایه های کوه های آبی به نظر می رسید که بر سطح آن نقاشی شده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
ترسیس وقتی بوته ها را هل داد و آن را دید، نفسی از خوشحالی کشید. از تنش درآورد و در آب کریستالی فرو رفت – و داغ و خسته و بیمار روحی که داشت، خنکی آن مانند یک قفل بازوهای محافظ بود. صخرهای از وسط بلند میشد، و او شنا کرد و روی آن ایستاد و به زیبایی خیرهکنندهاش به او خیره شد و خندید و فریاد زد، به طوری که کوهها با پژواک طنین انداختند.
او یک «کمپ روباز» یا آلونک متروکه ای پیدا کرد که سقف آن را با روزنامه و شاخه های بلسان ضدآب ساخت. او شاخههای تازهای را برای تختش برید و پتوهایش را روی آنها پهن کرد و به سولههای چوبی برگشت و یک جعبه آلو و یک کیسه برنج خرید. روی تپه ها هکلبری فراوان بود و در دریاچه ها ماهی بودند و در جنگل ها سنجاب و خرگوش و کبک و آهو. برای اطمینان، قوانین بازی وجود داشت.
- چهارشنبه ۰۷ شهریور ۰۳ ۱۵:۴۸ ۶ بازديد
- ۰ نظر