سنت نیکلاس گفت: “سپس اینها را برای آنها می گذارم و میله را برای پسر و دختر کوچک بدی خواهم برد.” “به نظر می رسد تعداد بسیار کمی در مورد اینجا وجود دارد. من هنوز یک میله را ترک نکرده ام.” و او یک بسته بزرگ را به کیت و دیگری را به کت داد.
کیت و کت گفت: متشکرم.
سنت نیکلاس به آنها لبخند زد و دستش فال انبیا عشق را تکان داد. سپس در بسته شد و او رفت!
کیت و کت برای برداشتن کیک ها و آب نبات ها روی زانو افتادند. کیک ها و آب نبات ها را به هر کدام می دادند. شمع ها را روشن کرد و سپس همه دور هم جمع شدند تا کیت و کت بسته های خود را باز فال انبیا فردا کنند.
کت آنقدر هیجان زده بود که به سختی می توانست بند را باز کند. وقتی او بسته را باز کرد، یک لباس یکشنبه جدید زیباتر از لباس پاره شده بود! آه، کت چقدر خوشحال بود! مادر و مادربزرگ و پدر و پدربزرگش را در آغوش گرفت.
او گفت: “کاش می توانستم سنت نیکلاس عزیز فال انبیا کار را هم در آغوش بگیرم.”
سپس کیت بسته نرم افزاری خود را باز کرد. و یک کت و شلوار جدید مخملی زیبا با دکمه های نقره ای خودش روی آن بود! تویش جیب داشت! دستش را در یک جیب گذاشت. یه سکه توش بود! سپس دستش را در جیب دیگرش فرو برد. یک پنی دیگر بود!
کت گفت: “می روم ببینم جیبم هست فال انبیا پنجشنبه یا نه.”
او شکار و شکار و شکار کرد. او یک جیب پیدا کرد. و مطمئناً یک پنی نیز در آن وجود داشت!
سپس هدایایی از جایی برای پدر و مادر ودر و برای پدربزرگ و مادربزرگ وینکل آمد. و زمانی که همه داشتند، بسته ها را باز کردند و هدایای خود را نشان دادند!
سپس مادر ودر کت و شلوار کیت و لباس کت را امتحان فال انبیا پیشگویی کرد تا ببیند اندازه آنها مناسب فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است یا خیر. دقیقا درست می گفتند.
- جمعه ۲۶ مرداد ۰۳ ۱۹:۰۲ ۸ بازديد
- ۰ نظر